بدون عنوان
سلام پسرک خوشگلم ببخش خیلی وقت هستش که به وبلاگت سرنزدم ومطالب وعکس جدیید ننوشتم
اخه این روزها سرم خیلی شلوغ بود به سلامتی پسرعمه علی سان بدنیا امد وماهرروز میرفتیم ومن
کمتر کامپوتر رو باز میکردم واون موقع ها هم غذا میدادم بهت ودیگه وقت برای چیزهای دیگه نبود.بزار یکم
هم از شیرین کاریها واتفاقهای این روزهات بگم اول از همه این که داری یواش یواش شعر خوندن
(عموپورنگ)یاد میگری ومیکروفن الکی دستت میگیری ومیگه مثل شادمهر میخونم که من ومامان جونم
میخوایم قورتت بدیم ازبس خوشگل میشی وقتی شعرمیخونی.راستی دیشب هم داشتیم مسابقه
نگاه میکردیم که داشتن کباب میخوردن وشما حسابی حوس کباب کردی بااینکه شام خورده
بودوساعت هم 11 شب بود با بابایی رفتی کباب بخری از کبابی ولی اونم تموم شده بود ودوغ خریده
بودی ومن خودم دست به کارشدم وکباب برات پختم وهزار ماشالله شما با دوغ
ساعت11/30 شروع به کباب خوردن کردی نوش جونت باشه .فدای توبشم من الهی شما هرچی
بخوای وهرساعتی بخوایم من برات فراهم میکنم باشه که بخوای وبخوری.